ویتگنشتاین و مسئله خدا

استاندارد

ویتگنشتاین1: واقعیت ها -فاکتها – با چیزها – اشیاء- یکسان نیستند. در حالی که چیزها دارای خواص هستند (مانند رنگ و بو و نرمی و سفتی ..) و در فضای زمانی و مکانی به یکدیگرو به محیط خود چون زنجیر وابسته و پیوسته اما واقعیت ها از همدیگر مستقل بوده تنها در فضای منطقی ذهن و زبان ما وجود دارند و لذا تنها کاری که می توانیم در مورد آنها بکنیم بیان یا تایید/تکذیب آنهاست. یک صندلی یک درخت یا یک اسب آبی -هیپو- چیز هستند اما اینکه بگوییم در یک اتاق یک اسب آبی هست یا نیست یک واقعیت یا فاکت است.

 205130_483622548347542_1745529160_n

ویتگنشتاین 2: ما همچنین می توانیم واقعیت ها را به گونه گزاره ها تصور کنیم. مثلن اینکه «ممکن است یک اسب ابی در این اتاق باشد». این تصویر های ذهنی از واقعیت را از طریق زبان عنوان می کنیم تا امکان رد یا تایید پیدا کنند. برای رد یا تایید واقعیت ها باید آنهارا با مجموعه ای از چیزها مرتبط کنیم. چیزهایی که خود همانطور که گفته شد سلسله وار بهم مرتبط و وابسته اند. این چیزهای به هم مربوط را «امور» و شرایط وجودی آنها را امور واقع – رئالیتی ها- می نامیم. علم مجموعه گزاره هایی درست در مورد امورواقع است. و بنابراین علم در فضای زبان است که خود امکان حضور و کار پیدا می کندو اما زبان خود امر واقع نیست. از این رو به فلسفه نیاز هست. کار فلسفه بیان گزاره های وجودی که کار علم است نیست. کار فلسفه شفاف کردن گزاره های علمی است تا محدوده های زبانی بیان این گزاره را مشخص کند. بدین سان فلسفه به علم کمک می کند تا به محیط زبانی بیان گزاره های خود خود-آگاه شود.

 399275_483631038346693_1620264610_n

ویتگنشتاین 3: در گزاره ها ما از اسم ها که پدیده های زبانی هستند استفاده می کنیم. گزاره ها در واقع در مورد وجود یا عدم وجود چیزها نیستند. همانطور که گفته شد چیزها در سلسله امور واقع به شکل به هم وابسته قرار دارند. این بدین معنی است که ما فقط می توانیم حضور چیزها را در ارتباط با یکدیگر در فضای زمانی و مکانی مشخص کنیم نه وجود مستقل و غایی آنها را. وجود یک اسب آبی در یک اتاق یا یک پرنده در اسمان قابل گزاره شدن و تایید یا تکذیب است. اما وجود غایی یا نهایی اسب آبی یا وجودپرنده بدون ارتباط با سایر چیزها امکان اثبات یا ردش وجود ندارد. بنابراین از نظر ویتگنشتاین، فقط این خدا نیست که نمی شود وجودش را رد یا اثبات کرد. حتی وجود اشیائ را هم نمی شود مستقل از سایر اشیاء اثبات یا رد کرد. علم فقط «حضور» اشیا و امور واقع را در ارتباط با یکدیگر می توان اثبات یا رد کند! خدا از تعریف خدا بودن ساقط می شود اگر خدا را به خواهیم چون یک شئ در ارتباط با اشیائ دیگر رد یا اثبات کنیم! از نظر ویتگنشتاین خدا یک مسئله اخلاقی است و اعتقاد به وجود او در ارتباط با معنادهی به زندگی و اخلاق تعریف می شود. بنابراین اگر ویتگنشتاین زنده می بود به استیون هوکینگ در پاسخ به این جمله اش که برای تبیین کیهان نیاز به خدا نیست می گفت درست است اما برای تبیین خدا نیاز به کیهان شناسی نیست! چون خدا(اگر وجود داشته باشد) فراتر از تبیین علمی ماست.

68181_483641668345630_1332879716_n

بیان دیدگاه